از آتش عشق در جهان گرمیها
وز شیر جفاش در وفا نرمیها
زانماه که خورشید از او شرمندهست
بی شرم بود مرد چه بی شرمیها
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
می ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
گر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینهوار نیک و بد بنمائی
چون آینه روی آهنین باید داشت
من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
بـــی همگــــان بســـــر شـــــود بی تـو بســـــر نمـــی شــــود
داغ تـــــو دارد ایــــن دلـــــم جــــای دگـــــــر نمــــی شـــود
دیـــده عقــــل مســـت تــــو چـرخــــه چـــرخ پســـت تــــو
گــــوش طـــرب بــــه دســت تــــو بــی تـــو بســـر نمی شود
جـــان ز تــــو جــوش مـــی کند دل ز تـــو نـوش می کند
عقـــل خـــــروش مــــی کنــد بـــی تــــــو بســـر نمـی شــود
خمـــــر مـــن و خمـــــار مـــن بــــاغ مـــن و بهـــار مــــن
خـــواب مـــن و خمــــار مــــن بــی تـو بســر ن می شود
جـــاه و جلال مــن تـــویی ملکت و مــــال مـــن تـویی
آب زلال مــــن تــــویی بــــی تــــو بســــر نمی شـود
گـــــاه ســــوی وفــــا روی گــــاه ســوی جفــــا روی
آن منــی کـــجا روی بـــی تــــو بســـــر نمی شـــود
دل بنهنـــد بــــر کنـــی تـــوبـــــه کــننـــــد بشــکنــی
ایــن همــه خــود تـــو میکنی بــی تو بســر نمی شــود
بی تـــو اگـــر بســـر شدی زیــر جهــان زبر شدی
باغ ارم سقــر شــدی بــی تــو بســر نمــی شـود
گــــر تـــو ســری قــدم شـوم ور تــو کفی علم شوم
ور بــــروی عــــدم شــــوم بی تـو بسـر نمی شود
خــواب مــــرا ببستــــه ای نقـــش مــرا بشسته ای
وز همـــه ام گسسته ای بــی تــــو بسر نمی شود
گـــر تـــو نباشی یار من گشت خراب کــار مــن
مــونس و غمگـــسار مـــن بی تو بسر نمی شود
بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم
ســر ز غـم تو چون کشم بی تو بسر نمی شود
هر چه بگویم ای صنم نیست جـدا ز نیــک و بـد
هم تو بگو ز لطف خود بی تو بسر نمی شود
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضــه اومیــد تویـــی راه ده ای یــار مرا
روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی
آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا
دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی
پختـــه تویی خـــام تــویی خـــام بمگـــذار مرا
این تن اگـــر کـــم تــندی راه دلــم کــم زندی
راه شــدی تــا نبــدی ایـــن همـــه گـــفتار مرا
بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد
از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد
کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد
در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد
سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق
تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق
هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش
مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم
جفــت بــدحالان و خوشحالان شـــدم
هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من
از درون مـن نجســت اســـرار مــن
ســـر مــن از نالـــهی مـــن دور نیست
لیـک چشم و گوش را آن نور نیست…
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
ای یوسف خوش نام مـا خوش میروی بر بام مــــا
ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما
ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا
جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا
پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتـــــش ســودای دل ای وای دل ای وای مـــــا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
نک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادا
زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری که من غمگین نشینم ؟!
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید
آش شله قلمکار یکی از آش های سنتی و معروف ایرانی است که پخت آن کمی مشکل است ولی طرفداران خاص خودش را دارد. آش شله قلمکار در مراسم مذهبی هم تهیه و پخش می شود. در ادامه با آموزش این آش خوشمزه با می پاتوق همراه باشید.
«« گوشت بدون استخوان :•: نیم کیلو »»
«« سبزی :•: جعفری، گشنیز، اسفناج، تره و کمی شوید »»
«« نخود و لوبیاچیتی :•: از هرکدام یک فنجان »»
«« برنج :•: یک فنجان »»
«« پیاز متوسط :•: ۴ عدد »»
«« روغن :•: نصف فنجان »»
«« نعناع داغ :•: به مقدار لازم »»
«« نمک و فلفل :•: به اندازه دلخواه »»
آموزش آشپزی و دستور تهیه آش شله قلمکار مقوی و خوشمزه
برای تهیه آش شله قلمکار ابتدا حبوبات را برای گرفتن نفخ انها یک روز قبل شسته و خیس کنید. بهتر است هر چند ساعت یک بار آب حبوبات را عوض کنید.
سپس آنها را داخل قابلمه ای پر از آب بریزید و بگذارید بپزید. توجه داشته باشید باید طوری حبوبات را بپزید که زیر دندان سفت نباشند.
پیاز را خلال کرده و آن را کمی سرخ کنید. گوشت را قطعه قطعه کرده با پیاز کمی تفت دهید و با ۳ لیوان آب داغ بگذارید تا کاملاً پخته شود.
بعد از پخته شدن گوشت آن را با گوشتکوب خوب بکوبید تا له شود و دوباره آن را به آش که حبوبات ، نمک ، فلفل ، برنج و سبزی خرد شده را هم به آن اضافه کرده اید، بیفزایید
و مانند حلیم گندم مرتب به هم بزنید تا آش شله قلمکار ته نگیرد و جا بیفتد. پس از آماده شدن آش شله قلم کار ، آن را در ظرف بزرگی کشیده و روی آن را با نعناع داغ و پیاز داغ تزئین کنید.
آش ماش یکی از آش های خوشمزه ایرانی است. این آش ظاهری شبیه به آش ترخینه دوغ دارد ولی مانند آش های معروف ایرانی مثل آش جو و آش رشته حاوی حبوبات نیست و به جای نخود و لوبیا از ماش استفاده می شود. در ادامه با آموزش این آش خوشمزه با ما همراه باشید.
ماش :•: 1 لیوان
گردن گوسفند :•: 200 گرم
شلغم :•: 2 عدد خرد شده
اسفناج و گشنیز :•: 300 گرم
پیاز :•: 3 عدد خرد شده
سیر :•: 2 حبه خردشده
آویشن خشک :•: مقداری
زعفران دم کرده :•: مقداری
زردچوبه :•: به مقدار لازم
آموزش آشپزی و دستور تهیه آش ماش مجلسی و خوشمزه
ابتدا ماش را در سینی ریخته و با دقت پاک کنید،سپس آن را در کاسه ای بریزید و روی آن آب بگیرید تا بمدت 5 دقیقه در اب بماند تا اگر خاک یا چیزی هست بالای آب بیاید بعد آب را بیرون بریزید و در قابلمه ای به مقدار 5 الی6پیمانه آب بریزید و ماش را به آن بیفزایید
و قابلمه را روی حرارت ملایم قرار دهید و به هر میزان که تمایل دارید نمک و روغن مایع داخل ماش بریزید و تامل کنید تا ماش نرم وپخته شود و گه گاهی آن را هم بزنید.
یکی از حسن های این آش پخت سریع آن است زیرا ماش سریع نرم میشود و نیازی به خیساندن ندارد.در این مدت زمانی که ماش در حال پخت است برنج را در کاسه ای از آب بریزید تا خیس بخورد.
اگر پیاز داغ از قبل آماده دارید که به ماش اضافه میکنید اگر نه،یک عدد پیاز متوسط را پوست بگیرید و بشورید و روی تخته نگینی خرد کنید و در تابه روغن مایع بریزید و حرارت را کم کنید
تا روغن داغ سپس پیازها را در ان تفت دهید تا زمانی که طلایی شد از تابه پیاز داغ ها را خارج کنید و به ماش اضافه کنیدو فلفل و نمک و زردچوبه را نیز به میزان تمایلی که دارید به آش اضافه کنید.
زمانی که به ماش سر زدید و دیدید که نیمه پز شده است،برنج را بشورید و آب آن را بیرون بریزید و به ماش بیفزایید اگر آب آش کم بود از آب داغ در کتری به هر مقداری که احساس میکنید
نیاز است به قابلمه اضافه کنید برنج که کاملا دانه هایش از یکدیگر باز شد و نرم شد زمان خوبیست که بلافاصله سبزی آشی رانیز به ماش اضافه کنید و صبر کنید تا مواد آش خوب پخته شود و جابیفتد .
شلغم ها را در این زمان پوست بگیرید و روی تخته با چاقو نگینی خرد کنید، اگر کمی درشت خرد کنید در آش بیشتر به چشم می آید یا اگر دوست ندارید خیلی جلوه داشته باشد میتوانید آن را رنده کنید و در آش بریزید که این کاملا سلیقه ای است.
وجود شلغم در این نوع آش ضروری نیست و بسته به نظر شما میتوان از ان در آش استفاده کرد.در آخرین مرحله شلغم ها را اضافه کنید و طعم آش را بچشید اگر احساس کردید به نمک یا ادویه بیشتری نیاز است به آن اضافه کنید
و در قابلمه را بگذارید و حرارت را نسبتا کم کنید تا مواد کاملا پخته شوند. در آخر کمی که آش ماش خنک شد در کاسه ای بریزید و روی آن را با نعنا داغ یا پیاز داغ تزئین کنید و نوش جان کنید.